روایت مردم از کوچ اجباری: «فریاد ما را کسی نمی‌ شنود»

کوچ اجباری تنها یک آمار جمعیتی نیست، آینه‌ای از سیاست‌ های اشتباه و کم توجهی به محیط زیست است، این‌ها تنها نظرات اینترنتی نیست، سندهای زنده‌ای از یک زخم ملی‌اند، مدیران و تصمیم سازان بخوانند.
روایت مردم از کوچ اجباری: «فریاد ما را کسی نمی‌ شنود»

به گزارش پارسینه به نقل از اطلاعات آنلاین ؛ کوچ واژه‌ای آشنا در ادبیات تاریخی ایران است، اما آنچه این روزها در برخی از روستاها و استان های کشور در حال وقوع است دیگر کوچ نیست، بلکه فرار از نداری ها برای بقا است، مردمی که از شهر و دیار خود دل می‌کنند نه برای رؤیای رفاه بلکه برای اندکی نفس کشیدن زیر آسمانی بی‌ ریزگرد، برای جرعه‌ای آب و حتی برای لقمه ای نانی !

در روزهایی که کارشناسان از تخریب شدید محیط زیست، خشکی تالاب‌ ها و فرسایش خاک می‌گویند، در سکوت سنگین تصمیم ‌سازان و البته برخی مدیران، چراغ زندگی در روستاها یکی‌ یکی خاموش می‌شوند، این درحالی است که  استادان جمعیت‌ شناسی هشدار می‌دهند که پدیده مهاجرت اجباری دیگر به مرز بحران رسیده و اگر فکری نشود موج خاموش از کوچ‌های زنجیره‌ای نقشه جمعیتی ایران را دگرگون خواهد کرد.

دیگران چه می خوانند:

چندی پیش محمود مشفق استاد جمعیت‌ شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌ و گو با «اطلاعات آنلاین» هشدار داد که نشانه‌ های تخریب محیط‌ زیست و مهاجرت‌ های برنامه‌ریزی‌ نشده نمایان است اما شوربختانه هنوز در سطح تصمیم‌گیری این بحران را جدی نگرفته‌ایم.

این استاد جمعیت شناس تاکید کرد که با ادامه این وضعیت نه ‌تنها روستاها بلکه شهرهای مقصد مهاجران هم تاب نخواهند آورد، تهران، اصفهان، قم و یزد امروز در حال تجربه فشارهای سنگین بر منابع آب و خاک هستند، هر محیطی ظرفیت محدودی دارد و  زمانی که سرانه جمعیت از ظرفیت زیستی بالاتر می‌رود همان محیط هم در معرض تخریب قرار می‌گیرد.

 

مردم چه می‌گویند؟

پس از انتشار  این گفت و گو در «اطلاعات آنلاین» نظرات و دیدگاه های گوناگون و متفاوتی از کاربران ارسال شده است.

بی شک مطالعه بخش هایی از نظرات مردم در این مجال خالی از لطف نیست. به مدیران و تصمیم سازان نیز مطالعه این نظرات توصیه می شود، دیدگاه هایی که بهتر از هر آمار و نموداری نشان می دهد مردم در دل بحران چه می‌بینند و چه می‌خواهند؟

یکی از کاربران از صومعه‌ سرا می نویسد : خودمان به خودمان رحم نمی‌کنیم، آشغال همه‌ جا ریخته، کسی جریمه نمی‌کند، کسی نمی‌بیند، چطور انتظار داریم محیط‌ زیست سالم بماند؟

کاربر دیگری از جنوب غرب کشور با لحنی دلسوزانه نوشته است: برای جلوگیری از مهاجرت جنوبی‌ها به شمال باید شهرهای جدید در مناطق کوهستانی جنوب ساخته شود مردم اگر امیدی به زندگی در زادگاهشان داشته باشند، کوچ نمی‌ کنند.

کاربری با نام باهر نیز می نویسد: تمام محیط زیست ایران در حال تخریب شدید است آن هم محیطی شکننده و حساس که در اثر وجود مدیران ناشایست که خود آنها مسببین نابودی هستند و اگر همین روند پیش رود نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.

ناامیدی موج می زند

در میان این دیدگاه‌ها ناامیدی از عبور از وضعیت موجود هم موج می‌زند، کاربری با نام «متعصب به وطن» می‌گوید: نظر ما چه تأثیری دارد؟ گوش شنوایی هست؟ سال‌هاست فریاد می‌زنیم، اما کسی نمی‌شنود.

کاربر دیگری با تلخی نوشته است: «وقتی دولت درد مردم را نمی‌بیند، مردم مجبورند برای زنده ماندن کوچ کنند، فریادها بی‌صدا مانده است، به نظر من که اهل جنوب غرب ایران هستم برای جلوگیری از مهاجرت جنوبی ها به شمال کشور باید شهرهای جدید در مناطق کوهستانی جنوب ساخته بشه یا شهرهای موجود در کوهستان ها معرفی بشن و حمایت دولتی بشن مثل شهرهای کوهستانی کرمان مثل بافت و اطراف کوه 4 هزار متری کوهشاه یا در فارس شهرستانهای اقلید یا اباده خوش اب وهواس. اصفهان سمیرم و فریدون شهر داره.»

سید علی قائمی یکی دیگر از کاربران، شهرک سازی های بدون توجه به زیر ساخت ها و از بین بردن فضای سبز و باغ روستا و باغ شهر را از عوامل اصلی کوچ اجباری مردم می داند و بر این باور است که ایجاد سد های بدون کارشناسی، استفاده شدید از چاه های آب زیر زمینی خشک کردن تالاب ها و دریاچه ها به دلیل سو مدیریت آبخیزداری و کشاورزی و یا با هدف ساختمان سازی رانتی، تغییر مسیر رودها از دیگر عوامل است.

اما در میان همه نقدها، برخی هنوز دنبال راه‌ حل‌ هم هستند،یکی پیشنهاد می‌دهد هزینه زندگی در کلان‌شهرها بالا برود تا مهاجرت معکوس شکل بگیرد، دیگری می‌گوید: باید کشاورزی و دامداری در روستاها حمایت شود، روستاها برق سه‌فاز و مجوز کارگاهی بگیرند تا جوانان دوباره به شهرهای خود برگردند.

مهاجرت، چهره پنهان بحران زیست‌محیطی

 

بر اساس اظهارات کارشناسان ایران امروز با نوعی «مهاجرت زیست‌محیطی» مواجه است، در مناطقی که تنها منبع معیشت کشاورزی است خشک شدن زمین یعنی پایان زندگی، وقتی زمین می‌میرد، مردم هم ناچار به کوچ می‌شوند.

در میان صدها نظر ، روایت‌های دردناک از مناطق درگیر بحران هم مشاهده می‌شود، کاربری از زابل می نویسد که مهاجرت ایرانی‌ها باعث شده اتباع خارجی جای روستاییان را بگیرند.

یک کاربر دیگر از خرامه در فارس نوشته است: وقتی سدها بسته شد و رودخانه خشک شد، مردم ناچار به کوچ به شیراز شدند، از خوزستان یاد کرده‌اند که روزگاری مهاجر پذیر بود و امروز خودش مهاجرفرست شده است.

ضرورت بازنگری در سیاست‌های توسعه

اگر چه استادان دانشگاه راهکارهای علمی چون مدیریت آب، مهار ریزگردها و احیای تالاب‌ها را پیشنهاد می‌کنند، اما صدای مردم راهکاری فراتر از این روش ها را می‌خواهد، وقتی صنایع، بودجه و امکانات در چند استان متمرکز می‌شود، نتیجه‌اش روشن است، شهرهای شلوغ ‌تر، روستاهای خالی‌تر و مردمی بی‌پناه که در جست‌و جوی زندگی به بی‌راهه می‌زنند.

به هر روی «کوچ اجباری مردم» تنها یک آمار جمعیتی نیست، آینه‌ای از سیاست‌ های اشتباه، کم توجهی به محیط زیست و فراموشی عدالت منطقه‌ای است، این‌ها تنها نظرات اینترنتی نیست، سندهای زنده‌ای از یک زخم ملی‌اند، مدیران و تصمیم سازان بخوانند.

روایت مردم از کوچ اجباری: «فریاد ما را کسی نمی‌ شنود»

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟